-
-18%
پتوی فرانکلین
0فرانکلین پتوی دوران کودکیاش را که بسیار دوست دارد گم میکند. او همه جا به دنبال پتویش میگردد و از دوستانش میپرسد که پتواش را دیدهاند یا نه. اما هیچ کس پتوی فرانکلین را ندیده است. پدر فرانکلین پتوی زرد دوران کودکی خود را به او میدهد، دوستش سگ آبی، خرس اسباببازی خود را به او میدهد، اما هیچکدام از اینها جای خالی پتوی آبی کوچولویش را پر نمیکند. بیشتر بخوانید»
-
-20%
فرانکلین در صحنه
0کتاب « فرانکلین در صحنه » داستانی است درباره ترس کودکان از صحبت کردن یا اجرای نمایش در برابر جمع. فرانکلین میتواند عددها را به ترتیب بشمارد. او نشانی خانهشان را میداند و نام شش شکل مختلف را از حفظ است. ولی گاهی فراموشکار میشود. فرانکلین وقتی شنید آقای جغد او را برای بازی یکی از نقشهای اصلی نمایش کلاسی انتخاب کرده خیلی نگران شد. اگر در حال بازی قسمتی از نقشش را فراموش کند چه میشود؟ بیشتر بخوانید»
-
-10%
فرانکلین درخت می کارد
0در کتاب فرانکلین درخت می کارد، داستان درباره روز زمین است و آقای هرون در حال اهدای درختان رایگان است. فرانکلین به سختی می تواند صبر کند تا یک درخت کوهنوردی بزرگ در حیاط خانه اش بکارد. اما وقتی فرانکلین به میدان دهکده می رسد، آقای هرون یک نهال کوچک به او می دهد. فرانکلین ناامید متوجه نمی شود که درخت کوچک از واگنش می افتد. در جستجوی درخت گمشده، فرانکلین متوجه میشود که حتی بزرگترین درختان دهکده بهعنوان چیزی کوچک شروع شدهاند.
-
-10%
فرانکلین رئیس بازی درمی آورد
0در کتاب فرانکلین رئیس بازی درمی آورد، فرانکلین لاک پشتی فعال و زرنگی است که دوستان زیادی دارد، اما موقع بازی به دوستانش دستور میدهد و مثل رئیسها رفتار میکند و آنها را ناراحت میکند. دوستانش هم تصمیم میگیرند دیگر با او بازی نکنند. فرانکلین از اینکه با بهترین دوستش، خرس، قهر کرده ناراحت است. برای همین خیلی فکر میکند تا اینکه…